محل تبلیغات شما

 

۩۩☫  برآستان جانان / پروین اعتصامی   (طریقت)حکایت کروات    ۩۩۩ 

 جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

 محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت

مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست

گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی

گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست

گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم

گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه‌شب بیدار نیست

گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم

گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست

گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب

گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست

گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان

گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست

گفت: از بهر غرامت، جامه‌ات بیرون کنم

گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست

گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه

گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست

گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی

گفت: ای بیهوده‌گو، حرف کم و بسیار نیست

گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را

گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست

 <<<< در ادامه مطلب : حکایت کروات

برطالع ربیع (طریقت)حکایتی+دوبیتی

عکس روز نشنال جئوگرافی

طریقت)+شور وُ شعف وُ غرقه نشاط است ایران + دوبیتی

  ,زان ,ای ,خانهٔ ,مست ,والی ,نیست گفت ,گفت ای ,کنم گفت ,گفت پوسیدست، ,پوسیدست، جز

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها