۩۩۩ ☫ برآستان جانان (سعدی) رباعیات ☫ ۩۩۩
. .
چون ما و شما مقاربِ یکدگریم
بِه زان نبوَد که پردۀ هم ندریم
ای خواجه تو عیبِ من مگو تا من نیز
عیبِ تو نگویم که یک از یک بتریم
با زندهدلان نشین و صادقنفسان
حق دشمنِ خود مکن به تعلیم کسان
خواهی که بر از مُلکِ سلمان بخوری
آزار به اندرونِ موری مرسان
امروز که دستگاه داری و توان
بیخی که برِ سعادت آرد بنشان
پیش از تو از آنِ دگری بود جهان
بعد از تو از آنِ دگری باشد هان
آن لطف که در شمایلِ اوست ببین
وآن خندۀ همچو پسته در پوست ببین
نی نی تو به حُسنِ رویِ او ره نبری
در چشمِ من آی و صورتِ دوست ببین
,تو ,ببین ,یک ,آنِ ,دگری ,آنِ دگری ,از تو ,جانان سعدی ,از آنِ ,تو از
درباره این سایت